• خطبه ها
  • در فناى دنيا
مترجم : سید علی نقی فیض الاسلام

در فناى دنيا

« 440»

(145) (و من خطبة له (عليه ‏السلام) ) أَيُّهَا النَّاسُ إِنَّمَا أَنْتُمْ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا غَرَضٌ تَنْتَضِلُ فِيهِ الْمَنَايَا مَعَ كُلِّ جُرْعَةٍ شَرَقٌ وَ فِي كُلِّ أُكْلَةٍ غَصَصٌ لَا تَنَالُونَ مِنْهَا نِعْمَةً إِلَّا بِفِرَاقِ أُخْرَى وَ لَا يُعَمَّرُ مُعَمَّرٌ مِنْكُمْ يَوْماً مِنْ عُمُرِهِ إِلَّا بِهَدْمِ آخَرَ مِنْ أَجَلِهِ وَ لَا تُجَدَّدُ لَهُ زِيَادَةٌ فِي أُكْلَةٍ إِلَّا بِنَفَادِ مَا قَبْلَهَا مِنْ رِزْقِهِ وَ لَا يَحْيَا لَهُ أَثَرٌ إِلَّا مَاتَ لَهُ أَثَرٌ وَ لَا يَتَجَدَّدُ لَهُ جَدِيدٌ إِلَّا بَعْدَ أَنْ يَخْلُقَ لَهُ جَدِيدٌ وَ لَا تَقُومُ لَهُ نَابِتَةٌ إِلَّا وَ تَسْقُطُ مِنْهُ مَحْصُودَةٌ وَ قَدْ مَضَتْ أُصُولٌ نَحْنُ فُرُوعُهَا فَمَا بَقَاءُ فَرْعٍ بَعْدَ ذَهَابِ أَصْلِهِ  

« 441»

(منها)وَ مَا أُحْدِثَتْ بِدْعَةٌ إِلَّا تُرِكَ بِهَا سُنَّةٌ فَاتَّقُوا الْبِدَعَ وَ الْزَمُوا الْمَهْيَعَ إِنَّ عَوَازِمَ الْأُمُورِ أَفْضَلُهَا وَ إِنَّ مُحْدَثَاتِهَا شِرَارُهَا .


از خطبه‏ هاى آن حضرت عليه السّلام است (در مذمّت و بيوفائى دنيا):  قسمت أول خطبه (1) اى مردم شما در اين دنيا نشانه و هدفيد كه مرگها در آن تير مى ‏اندازند (اقسام مردن: بيماري ها، كشته شدن، سوختن، غرق گشتن، در چاه افتادن، زير هوار رفتن، و مانند اينها براى نابود كردنتان آماده هستند) با هر آشاميدنى آب جستنى در گلو هست، و در هر لقمه‏اى استخوانى گلو گير مى‏باشد، (2) هيچ نعمت و خوشى از آن در نمى‏ يابيد مگر آنكه نعمت ديگرى را از دست‏  

 ص441

مى ‏دهيد (اگر سير در شهرها را آرزو كنيد و بآن نائل گرديد اندوه دورى از وطن و اهل بشما خواهد رسيد، و اگر مال و فرزند يابيد از نعمت آسودگى جدا خواهيد ماند و همچنين) و معمّرى از شما (كسيكه عمرش باقى است جوان يا پير، نه بس بزرگ سال) روزى از عمرش باو داده نمى‏شود مگر آنكه روز ديگرى از مدّت عمر و زندگانيش نابود مى‏گردد (رسيدن او به فردا ممكن نيست مگر به گذشتن امروز كه در آن باقى است و به گذشتن امروز يك روز به مرگ نزديك ميشود، پس لذّت و خوشى با نزديك شدن به مرگ در حقيقت لذّت و خوشى نيست) و افزونى در خوردن براى او لذّت نو و تازه نمى‏آورد مگر به از بين رفتن آنچه از روزى پيش از آن خورده (از غذاى لذيذى نمى ‏تواند بهره‏مند شد مگر آنكه از غذاهاى لذيذ ديگر چشم بپوشد، و جامه‏ اى نمى‏ پوشد مگر اينكه جامه ديگرى از تن بكند، و در خانه‏اى ساكن نمى ‏گردد مگر آنكه از خانه ديگرى بيرون رود) (3) و براى او اثر و نشانه‏اى بوجود نمى‏آيد مگر آنكه اثر و نشانه ديگرش از بين مى‏رود، و براى او چيزى تازه نمى‏گردد مگر بعد از آنكه تازه او كهنه شود (مثلًا با بدست آوردن وقار و حلم و بردبارى نشاط جوانى از دست مى‏رود) و براى او خوشه‏اى نمى رويد مگر آنكه درو شده‏اى ساقط و از بين برود (تا كشتى درو نگردد، كشت ديگرى عمل نمى ‏آيد، و فرزندان جاى پدران و مادران ننشينند مگر آنكه آنها از دنيا بروند) (4) و اصلها گذشتند (پدران و مادران مردند) و ما فرعها هستيم (فرزندان آنها مى ‏باشيم) پس چگونه فرع بعد از رفتن اصلش باقى مى‏ماند (خلاصه لذّتهاى دنيا كه هر يك آميخته به چندين بلاء و درد و اندوه هستند براى كسى جمع نمى‏ گردد، پس نادان و زيانكار كسيكه بآنها دل بسته و از لذّات جاودانى آن جهان چشم مى ‏پوشد).  

 ص442

قسمت  دوم از اين خطبه است (در نهى از متابعت بدعت و ترغيب به پيروى از سنّت): (5) بدعتى (احداث چيزى در دين كه از دين نبوده) آشكار نگشت مگر آنكه بسبب آن سنّتى (طريقه و رويّه حضرت رسول اكرم) از بين مى‏رود، پس از بدعتها پرهيز نموده در راه روشن قدم نهيد (از روش رسول خدا صلّى اللَّه عليه و آله پيروى نمائيد) (6) زيرا امور قديمه (كه در عهد پيغمبر اكرم برقرار بود) بهترين كارها است، و بدعتهاى نو بدترين چيزها است (چون بر خلاف شرع و مستلزم هرج و مرج و فساد و تباهكارى بسيار مى‏ باشد).